تلاش آخر
کوهستان الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجه
گزارش و تصاویر طبیعت ایران

چگونه بدانیم به اندازه کافی ورزش نمی کنیم؟ دستور العمل‌های ورزشی برای بچه‌های ۳ تا ۵ سال آیا عرق کردن باعث کاهش وزن و چربی سوزی می‌شود؟ علت حالت تهوع بعد از ورزش چیست؟ علت لرز کردن بدن چیست و چرا می‌لرزیم؟ چگونه بدانیم بدن مان کمبود کربوهیدرات دارد؟ اطلاعیه مهم! / خودداری از صعود به قلل مرتفع کشور به ویژه «دماوند»، «علم‌کوه» و «سبلان» در ایام تعطیل بهترین اپلیکشن های مخصوص کوهنوردان درخواست شفاف‌سازی در مورد خبر وقف کوه دماوند سلیت به جناب آقای دکتر «حمید مساعدیان» مسئول بخش جست‌وجو و نجات فدراسیون تسلیت فقدان کوه‌نورد فداکار زنده‌یاد «البرز زارعی» بررسی ساخت پد بالگرد به منظور ارتقای امداد رسانی هوایی در منطقه کوهستانی البرز مرکزی انعقاد تفاهم نامه با “بیمه سامان” / بهره‌مندی اعضای فدراسیون از شرایط ویژه انواع بیمه نامه‌ها بررسی ساخت پد بالگرد به منظور ارتقای امداد رسانی هوایی در منطقه کوهستانی البرز مرکزی آزمون‌های ورودی مربیگری درجه 3 کوه‌پیمایی تهران / تیر 1399 جلسه بررسی و مشکلات کوه‌های شمال تهران با شهرداری منطقه 1 گردهمایی اعضای منتخب ستاد اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث کوهستان گزارش تصویری / عملیات جستجوی هوایی جهت کوهنورد مفقود شده در منطقه علم کوه


تلاش آخر

بنام خدا

تلاش آخر
دو روز مانده به پایان جهان،تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود.پریشان شد و آشفته و عصبانی
نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد.آسمان و زمین را به هم ریخت،خدا سکوت کرد.جیغ زد و جارو جنجال راه انداخت،خدا سکوت کرد.به پر وپای فرشته و انسان پیچید،خدا سکوت کرد.کفر گفت و سجاده دور انداخت،خدا سکوت کرد.
دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد،خدا سکوتش را شکست و گفت:عزیزم
اما یک روز دیگر هم رفت،تمام روز را به بدو بیراه و جارو جنجال از دست دادی.تنها یک روز دیگر باقیست.
بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.لا به لای هق هقش گفت:اما با یک روز......با یک روز چکار می توان کرد.....
خدا گفت:آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند،گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد،هزار سال هم به کارش نمی اید.و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت:حالا برو و زندگی کن.او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید.اما می ترسید که حرکت کند،می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد.قدری ایستاد.......بعد با خودش گفت:وقتی فردایی ندارم،نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد،بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد.زندگی را به سر و رویش پاشید،زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا برود،می تواند بال بزند، می تواند پا روی خورشید بگذارد.می تواند.......
او در آن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد،زمینی را مالک نشد،مقامی بدست نیاورد اما........
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید،روی چمن خوابید،کفش دوزکی را تماشا کرد،سرش را بالا گرفت و ابر ها را دید و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد.او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد،لذت برد و سرشار شد و بخشید،عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند،امروز او درگذشت،
کسی که هزار سال زیسته بود!
 

                با تشکر از دوست عزیز آقای وثوقی

 





:: موضوعات مرتبط: زمستان 91، ،

نویسنده : علی عسگری تاریخ : یک شنبه 3 دی 1391



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به کوهستان الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجه مي باشد.